English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (7099 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
excess demand U تقاضای بیش از حد
excess demand U تقاضای زیادی مازاد تقاضا
excess demand U درخواست بیش از حد درخواست اضافی
excess demand U درخواست مازاد
excess demand U فزونی تقاضا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
excess demand inflation U تورم ناشی از مازاد تقاضا
Other Matches
excess U زیاده از حد
excess U مازاد
excess U اضافی
in excess U زیاد
excess U فزونی
excess U اضافه
excess U اضافه مازاد
excess U افراط بی اعتدالی
excess U مقدار زیادی از چیزی
excess U کدی که اعداد دهدهی به صورت معادل دودویی نمایش داده می شوند و سه واحد بزرگتر ازعدد است
excess U افزونی
excess U افراط
in excess U بیشترازحدمجاز
in excess of U بیش از
in excess of U متجاوزاز
excess U زیادتی
excess U زیادی
excess listing U لیست وسایل انفرادی مازاد
excess stock U ذخایر اضافی ذخیره کردن بیش از حد لزوم
excess listing U لیست اقلام مازاد
excess length U طول افزوده شده
excess length U طول اضافی
excess clearance U تولرانس زیاده از حد
excess capacity U فرفیت اضافی
difference excess U مابه التفاوت
excess supply U عرضه اضافی
excess load U بار اضافی
excess meter U کنتور مصرف اضافی
excess reserves U اندوختههای مازاد
excess stock U مواد اضافی
excess reserves U ذخائر اضافی
excess price U قیمت اضافی
excess property U وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
excess profit U سود اضافی
excess price U اضافه قیمت
excess pressure U فشار اضافی
excess preserves U اندوخته بانکی بیش از حدی که قانونا" لازم است
excess n notation U نشان گذاری با افزونی n
excess stock U موجودی مازاد
excess supply U عرضه بیش از حد
to eat to excess U زیادخوردن
to carry to excess U افراط کردن در
to eat to excess U پرخوردن
excess luggage U اضافه بار
Excess Distribution U توزیع فراوانی
foreign excess U تجهیزات نظامی که از مصرف داخلی اضافه تر بوده و به خارج ارسال یا فروخته می شوند
to carry to excess U بحدافراط رساندن
excess three code U رمز با افزونی سه
excess loss cover U بیمه مجدد ان قسمت از زیان که بیش از مقدار بیمه شده قبلی است
excess burden of taxation U بار اضافی مالیات
excess capacity theory U نظریه مازاد فرفیت
excess cover treaty U قرارداد پوشش بیمهای ضایعات بیشتر
demand U خواستارشدن
demand U نیاز
on demand U بنا به تقاضا
on demand U به در خواست به مجرد تقاضا
on demand U عندالمطالبه
to be in demand U طالب داشتن
to be in demand U خریدارداشتن مطلوب بودن
demand [of] U درخواست [خواست] [طلب] [تقاضا] [از]
demand U احتیاج
demand U تقاضا کردن
demand U انتقال داده مستقیم بین پردازنده و فضای ذخیره سازی
demand U نیاز احتیاج
demand U تقاضا کردن تقاضا
demand U درخواست
demand U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demand U تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
demand U نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
demand U تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
demand U خواست
demand U تقاضا
demand U مطالبه کردن
demand U نیاز
demand U تقاضا برای انجام چیزی
demand U درخواست کردن
demand U یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
demand U مطالبه تقاضا کردن
demand U درخواست مطالبه
demand U مطالبه
demand U پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
demand U تقاضای خرید کالا
demand U طلب
final demand U تقاضای نهائی
we demand p in our contract U ما صراحت ودقت در قراردادمی خواهیم
financed demand U احتیاجاتی که تامین اعتبارشده اند نیازمندیهایی که هزینه ان پرداخت شده
within three days of demand U در طی سه روز پس از تقاضا
planned demand U تقاضای برنامه ریزی شده
aggregate demand U تقاضای کل
supply and demand U عرضه و تقاضا
information on demand U اطلاعات با تقاضا
to make a demand on somebody U مطالبه کردن از کسی
replacement demand U نیازمندیهای جایگزینی تقاضای جایگزینی پرسنل
quantity of demand U مقدار تقاضا
factor demand U تقاضای عوامل
peak demand U بیشترین تقاضا
demand deposit U سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
peak demand U حداکثر تقاضا
market demand U تقاضای بازار
maximum demand U تقاضای بیشینه
maximum demand U پیک بار
maximum demand U بار حداکثر
offer and demand U عرضه و تقاضا
energy demand U مطالبه انرژی
national demand U تقاضای ملی
measurement of demand U تخمین تقاضا
to meet a demand U تقاضایی را براوردن
total demand U تقاضای کل
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
payable on demand U پرداخت عندالمطالبه
maximum demand U بار پیک
To demand ones right. To get ones due. U حق کسی را خواستن ( گرفتن )
inelastic demand U تقاضای بی کشش
inelastic demand U تقاضای غیر حساس
inelastic demand U تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند
joint demand U تقاضای مشترک
law of demand U قانون تقاضا
measurement of demand U اندازه گیری تقاضا
demand factors U پیش بینی قیمت کالا در اینده توزیع درامد جامعه
demand price U حداکثر قیمتی که خریداران کل را در بازار بخصوص جذب میکند
demand processing U پردازش بر اساس نیاز
demand report U گزارشی که به هنگام نیازتولید میشود
demand satisfaction U تحویل درخواستها
demand satisfaction U تحویل اماد مورد نیاز
demand schedule U جدول تقاضا
demand shift U جابجائی تقاضا
demand shift U انتقال تقاضا
demand shift U تغییر تقاضا
demand side U ستون تقاضا
demand side U طرف تقاضا
demand surface U سطح تقاضا
demand surface U میزان تقاضا
demand pattern U الگوی تقاضا
demand paging U صفحه بندی تقاضا
demand for money U تقاضا برای پول
money demand U تقاضا برای پول
demand for payment U تقاضای پرداخت
demand forecast U پیش بینی تقاضا
demand frequency U نواخت تکرار درخواستها تعداد درخواستهای رسیده
demand function U تابع تقاضا
demand management U مدیریت تقاضا
demand meter U تقاضاسنج
demand note U مطالبه نامه
demand note U سفته
demand note U چک تمسک
demand factors U عواملی که درتغییر تقاضا موثرند عبارتنداز : درامد
demand paging U در سیستم ذخیره مجازی انتقال یک صفحه از حافظه به حافظه واقعی به هنگام نیازمندی است
demand paging U صفحه بندی مورد نیاز
demand factors U جمعیت سلیقه قیمت کالاهای دیگر
derived demand U تقاضای مشتق شده
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
demand elasticity U کشش تقاضا
demand deposit U سپرده جاری
demand deposit U سپرده دیداری
demand curve U منحنی تقاضا
demand code U شماره رمزبرگ درخواست
demand code U رمز درخواست
demand accommodation U تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
demand accommodation U تعدیل درخواستها
composite demand U تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
composite demand U تقاضای مرکب
complementary demand U تقاضای تکمیلی
complementary demand U تقاضای مکمل
demand elasticity U درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
demand factor U ضریب تقاضا
demand factors U عوامل تقاضا
effective demand U تقاضای موثر
effective demand U تقاضای موثرعبارت است از مقدار کالائی که خریداران در قیمتهای موجود مایل و قادر به خریدان هستند
elastic demand U تقاضای با کشش
elastic demand U تقاضای کشش دار
elastic demand U حساس
change in demand U تغییر تقاضا
elastic demand U تقاضای انعطاف پذیر
elasticity of demand U کشش تقاضا
transaction demand for money U تقاضای معاملاتی برای پول تقاضا برای پول بمنظورمبادلات
shift of a demand curve U انتقال منحنی تقاضا جابجائی منحنی تقاضا
by popular [demand] request U درخواست توده پسند
supply and demand law U قانون عرضه و تقاضا
maximum demand meter U حداکثر مقدار سنج
To demand prompt payment. U تقاضای پرداخت فوری کردن
pressure demand regulator U رگولاتورتنظیمفشار
speculative demand for money U تقاضا برای پول بمنظور انگیزه سفته بازی
demand oriented pricing U قیمت گذاری با توجه به شرایط تقاضا
demand oxygen system U سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت تناوبی و همزمان با تنفس شخص باشد
aggregate demand function U تابع تقاضای کل
aggregate market demand U تقاضای کل بازار
arc elasticity of demand U کشش کمانی تقاضا
arc elasticity of demand U عبارت از کشش تقاضا بین دو نقطه روی منحنی تقاضا که بوسیله فرمول زیر محاسبه میشود :
arc elasticity of demand U /
arc elasticity of demand U *
arc elasticity of demand U = Eنسبت فوق نسبت مقدار تقاضابه قیمت کالاست
biochemical oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
biological oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
chemical oxygen demand U نیاز شیمیایی اکسیژن
cross elasticity of demand U کشش متقاطع تقاضا
cross elasticity of demand U درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
cross elasticity of demand U *
cross elasticity of demand U = Eab
demand and supply market U بازار عرضه و تقاضا
demand pull inflation U تورم ناشی از فشار تقاضا
Recent search history Forum search
1معنی کنید: Residential Demand Side Management
0However, realizing global synergies is often less an opportunity than a competitive demand.
0who designed a distributed p۲p system able to break the logjam of bits waiting to transmit movies and TV on demand
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com